زیرا شیوههای آموزشی خشن و تنبیهی که همچنان ادامه داشت، بهطور بدی از بین رفت. در واقع، آنها برای بسیاری احساس شکنجه داشتند.
قوری چینی طلایی موجب خوشرنگ شدن چای می شود.
شکنجه اطلاعات غیر قابل اعتماد را تحت فشار از بین می برد. درد تحمیل شده، قربانیان را وادار می کند تا آنچه را که شکنجه گر باید بشنود، بازگرداند.
مدارس و معلمانی که دانشآموزان را با رویکرد آموزشی یکاندازه برای همه تنبیه میکردند، پاسخهای ناشی از درد مشابهی تولید کردند. خوشبختانه، سرزنشها و انتقادات اجتماعی به باز کردن بسیاری از دریچهها کمک کرد.
طولی نکشید که «نظریه» هوش چندگانه مفهوم سبک های یادگیری چندگانه را به وجود آورد. بخشی از آن از تجربیات آموزش ویژه در آموزش چند حسی (نیازهای ویژه) به عاریت گرفته شده است.
بقیه از نظریه پردازان یادگیری-تدریس حاصل شد که تمرین آموزش شنیداری، دیداری و لمسی را در بطری های یادگیری شنیداری، دیداری و لامسه ریختند.
با گذشت زمان، سه بطری با اشکال مختلف به عنوان “سبک” یادگیری برچسب گذاری شدند. آنها فرض کردند که چنین سبک هایی به اندازه حضور ارگانیک رنگ در چغندر برای زبان آموزان ذاتی هستند.
خوب، قسمتهای بد به این دلیل به وجود آمدند که تعصبات غالب در سبکهای یادگیری (بصری، شنیداری، لمسی، انتزاعی و غیره) از همان روزی که یادگیرنده به دنیا آمدند، در ذهن آنها القا میشد.
موجی از آرامش سراسر جهان آموزشی را فرا گرفت زیرا بسیاری از افراطها و محدودیتها در آموزش و یادگیری به طرز شگفتانگیزی برای درک و توضیح آسان شد.
به جای بررسی دلایل ساده و واضح تر (اغلب آشکار) برای شکست در عملکرد دانش آموزان، جمعیت قابل توجهی از والدین به سادگی آنها را از جدول حذف کردند.
و برنامه های درسی، مدارس و معلمان غیر همدل را به خاطر نادیده گرفتن سبک های یادگیری کودکان سرزنش کردند. بنابراین، جانی خواندن و نوشتن را یاد نمی گرفت.
زیرا آموزش بسیار انتزاعی و نمادین بود و به اندازه کافی بصری نبود. جین نمی توانست مفاهیم ریاضی را بیاموزد زیرا تصاویر بصری او را گیج می کردند. او به توضیحات شفاهی خیلی بهتر پاسخ میداد، والدینش میگفتند.